بختیاری

معرفی سرزمین بختیاری


سخن امام خمینی در باره بختیاری ها

 حضرت امام خميني (ره) من شما بختياري ها را مي شناسم و با شما خاطره دارم شما مدافع اسلام و ايران بوديد پدران شما به ايران خدمت كرده

 ولي امر مسلمين حضرت آيه الله خامنه اي (( قوم لر زبده ترين قوم هاست ))

نويسنده: - | تاريخ: جمعه 8 مهر 1398برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

بیوگرافی بهرام آبتین

بهرام آبتین
بیوگرافی بهرام آبتین

 

 
به تازگی شاهد حضور یک چهره کاملا جدید در مبارزات سیاسی علیه نظام مقدس ج.ا.ا هستیم،از گذشته تا به حال شاهد حضور چهره های فراوانی در اپوزسیون بوده ایم،چهره هایی که هنوز از راه نرسیده وعده پیروزی به عده ای خوش خیال را سر می دهند که البته موجب شادی و لبخند از روی تمسخر عده ی دیگر در داخل ایران می شود!
 
 
ما هنوز چهره هخا را به یاد داریم که قول سرنگونی نظام ج.ا.ا را وعده داده بود و آنقدر خوش خیال بود که در آنسوی مرزها بروی صندلی خود تکیه زده و مشتاق شنیدن اخبار ایران که البته در این مورد نیز تماس یکی از هموطنان عزیز و دست انداختن هخا موجب فرح و شادی سایر هموطنان  داخل ایران شد. 
 
داستان بهرام آبتین نیز در نوع خود شنیدنی و جالب توجه است،او با حمایت عده ای در داخل ایران توانست فرضیه ای را بوجود آورد و از این بابت عده ی که به مانند خود او سواد سیاسی و البته فرهنگی چندانی نداشتند را گرد خود جمع کند و به اصطلاح دست به مبارزه فرهنگی بزند.او معتقد به وجود 3 نژاد مختلف در ایران است،به عبارت دیگر بهرام آبتین معتقد است که مردم ایران شامل 3 نژاد «پارس،ماد و پارت» هستند که از این حیث مادها را جمعیت کرد، پارت ها را جمعیت بلوچ و پارس ها را لرها و فارس تشکیل می دهند.
 
 
فعالیت های به ظاهر فرهنگی،اما ...
بهرام آبتین در لوای فعالیت های به ظاهر فرهنگی خواستار جدایی قوم لر از دیگر اقوام ایرانی بود،از آنجا که وی سواد تاریخی چندانی نداشت و اصولا در مورد فعالیت های سیاسی نیز آنچنان که تاکنون نشان داده است دارای معلومات چندانی نیست،بسیاری از مباحث را بدون آنکه اطلاعی از آن داشته باشد مطرح می کند،به طور مثال با آنکه تاریخ شناسان ایرانی و فعالین حوزه تاریخ و فرهنگ ایران بارها خطاب به وی خواستار تغییر مواضع او شده اند اما وی با مساعد دیدن اوضاع و شرایط حاکم بر کشور کار خود را دنبال می کند تا آنجا که وی در تاریخ 8/02/1388 به طور رسمی کاندیداتوری ریاست جمهوری خود را اعلام می کند!
 
بهرام آبتین با تشکیل نهاد فرهنگی به نام «کانون فرهنگی پارس های لر بختیاری (ایرانبان)» و معین نمودن اهداف و زمینه های کاری این تشکل موفق به جلب نظر عده ای از جوانان لر و دیگر هموطنان ایرانی می شود،مدت زیادی طول نمی کشید که فعالیت های بیشمار وی جواب می دهد و به سبب برخی از فعالیت های او و نامه نگاری های فراوان ش با دفتر مقام معظم رهبری موجب می شود تا چندین طرح عمرانی و رفاهی در منطقه ای که قوم لر بختیاری در آن سکونت داشتند افتتاح شود،اما بهرام آبتین که در دوران اصلاحات شرایط را بیش از پیش مهیا می دید پا را از گلیم خود دراز کرده و خواست های بیشمار خود را بدون در نظر گرفتن امکانات و نظر دیگر صاحب نظران مطرح می کند و کار به جایی می رسد که او چندین نامه به سازمان ملل و دفتر یونسکو ارسال می کند، بهرام آبتین همچنین در فروردین 1387 با همراهی اعضا «کانون فرهنگی لر بختیاری (ایرانبان)» مقابل سفارت امارات متحده عربی تجمعی را برگزار می کند که موجب دستگیری اش توسط نیروهای انتظامی ج.ا.ا می شود.
 
به موجب این اتفاق، رسانه ها و سایت های بیشماری خبر دستگیری «بهرام آبتین» را مخابره می کنند،ایشان که از چند و چون ماجرای دستگیری وی آگاه نبودند،در تیترهایی جنجالی خود از فعالیت های بهرام آبتین اعلام حمایت می کنند.[چند سال بعد ثابت می شود که فعالیت هایی که بهرام آبتین در پیش گرفته است همان خط سیاست جدایی و تفرقه انگیزی است]
 
 
اظهارت صاحب نظران عرصه فرهنگ و تاریخ درباره ادعاهای بهرام آبتین
همانطور که گفته شد بسیاری از صاحب نظران،نظرات و دیدگاه های بهرام آبتین را مورد انتقاد قرار دادند و از وی می خواستند تا از مواضع خود که بدون پشتوانه سند و مدرک تاریخی بود دست بردارد،ابراهیم خدائی مدیر مسؤول لر درباره اظهارات بهرام آبتین گفته بود: «فارس گرایان افراطی قصد نابودی ریشه ای همه اقوام را دارند و برای این کار از روشهای متفاوتی استفاده می کنند،گاهی اوقات ترکی بودن زبان مردم را چنان انکار می کنند که یک شهروند آذربایجانی سرگیجه می گیرد که بالاخره کیست و این زبان که بدان صحبت می کند چیست؟ از اظهارات آقای آبتین متاسفم! ما گمان می کردیم ایشان تشکلی برای حفظ و توسعه زبان و فرهنگ لری تشکیل داده اند که از دیگر اقوام ایرانی مثل عرب،کرد،فارس و.. هیچ جدائی ندارد، در حالیکه ایشان ظاهرا قصد دارند جنبش قوم لر را به خدمت شوونیستها و نژاد پرستها و مخصوصا ضد عربها درآورند. امروزه ما در خانه های خودمان می بینیم که زبان فارسی جانشین زبان مادری ما می شود، واژه های ما مثل برگهای درختی تناور یک به یک از زبان می افتد و غم پاییزی بر ادبیات، موسیقی، هنر و زندگی ما نمودار می شود.»
 
 
 
ابراهیم خدائی همچنین درباره سابقه واژه­ی لر افزود: «لُر و لرستان سابقه ای شفاهی دارد اما در نخستین آثار مکتوب موجود درباره تاریخ و فرهنگ مردم ایران از هزار سال پیش نام لر و لرستان هم هست. اینکه یک نفر که ادعای دبیری تشکل جمعی از لرها را دارد بگوید لر تا دوره صفویه نبوده خنده دار نیست، بلکه جای تاسف دارد! گیرم ایشان منابع دست اول قرنهای چهارم و پنجم را نخوانده است،یعنی ایشان نمی داند اتابکان لُر کی تاسیس شده است؟ نمی داند اتابکان لر بزرگ خیلی پیش از صفویه منقرض شده و از بین رفته است؟ و صفویان متعلق به کجای تاریخ است؟ و کلمه بختیاری از کجا آمده است؟ و از چه سالی به منابع راه یافته؟ خوب است درباره قدمت واژه پارس هم دقت داشته باشیم آیا قبل از ظهور این نام در مناطق لر نشین تمدن وجود نداشته؟ اگر داشته نام آن چه بوده است؟ آثار پیش از هخامنشی را که از بین برده؟ حال آنکه به گواهی اغلب تحقیقات باستان شناسی سابقه حیات و هویت در مناطق لرنشین به خیلی پیش از هخامنشیان و پارسان بر می گردد.»
 
 
حسین حسن زاده شاعر لربختیاری در مورد فعالیتهای پان پارسیسم و برخی جریانات فرهنگی دیگر که به طور دقیق مناطق لرنشین را هدف گرفته اند افزود: «ما سالهاست که فریاد می زنیم نیاز به یک پژوهشکده و مرکز تحقیقات لری داریم تا اینطور به سادگی درباره لر اظهار نظر نشود. خلاء در مناطق ما هست که چنین افرادی می توانند در آن جولان می دهند.ما پیش از زرتشت آئینهای دیگری در لرستان داشته ایم مخصوصا آئین میترائیسم در میان لرها بسیار رواج داشته،وقتی زرتشت آمد بسیاری از عناصر میترائیسم را مثل احترام به آتش حفظ نمود این عناصر فرهنگی هنوز در میان لرها هست از همین رهگذر است که نشریه ای مثل «امرداد» این همه در مناطق لرنشین بُرد می یابد حال آنکه ما باید نشریات خودمان را داشته باشیم.
 
 
 
اهداف کانون فرهنگی لر بختیاری ایرانیان
با نگاهی به اهداف عنوان شده در تشکل کانون فرهنگی لر بختیاری ایران در وهله ی نخست اینطور استنباط می شود که این تشکل نه تنها در خدمت جبهه جدایی قومیت های ایرانی نیست بلکه درصدد گرد هم آوردن قومیت های مختلف ایران و البته رونق بخشیدن به صنعت و توریسم منطقه است،اما چه کسی فکر می کرد که روزی فرا رسد و بهرام آبتین به همه عقاید و آداب فرهنگی و دینی پشت پا می زند.
اهداف کانون:
 
برگزاری کنگره شهدای لر بختیاری در استان
ایجاد محلی جهت فرهنگسرا و حسینیه لر بختیاری
ایجاد سایت خبری و تحقیقاتی در اینترنت برای قوم لر
ایجاد انگیزه در میان همتبارانمان در خصوص گویش اصیل پارسی
شرکت در جلسات و مشارکت با سایر اقشار و اقوام ساکن در استان
یکپارچگی ایل هفت لنگ و چهار لنگ لر بختیاری به صورت یک قوم واحد
برگزاری همایش های بزرگ فرهنگی در سراسر استان بویژه مرکز استان
معرفی تاریخ باستان قوم و حضور فیزیکی و فرهنگی همتباران ما در استان
ایجاد محلی برای ارائه لباس های محلی به همتباران و تشویق در پوشش آریایی مان
گرد آوری فیلم و گزارش های مستند از آثار باستانی و تاریخی و تاثیر گذاری آن بر سایر اقشار
دعوت از پژوهشگران و سخنرانان دوران مشروطه و نقش قوم لر بختیاری در این تحول عظیم تاریخی
تهیه عکس و بروشور و پوستر های تبلیغاتی از دیدنی ها و چگونگی شرایط زندگی " قوم لر" بختیاری
تنظیم برنامه در خصوص دیدنی ها مناطق شرایط و چگونگی زندگی "قوم لر" بختیاری در گذشته و حال
ایجاد پل ارتباطی بین همتباران و دولت جمهوری اسلامی ایران جهت شناسایی و رفع محرومیت های
ایجاد کمیته های اجرایی و استفاده از پتانسیل های بالقوه جهت محرومیت زدایی مردم مناطق لر نشین
استفاده از رهنمود های روحانیون لر پژوهش در خصوص سر آغاز شیعه گری در میان قوم و تاثیر این سنت پسندیده
طرح و تصویب نقاشیهای دیواری و نصب در محلهای قابل دید عموم همشهریها و به تصویر کشیدن زیبای های قوم لر
اختصاص ساعاتی از برنامه های شبکه استانی جهت نشر و اشاعه فرهنگ غنی لر بختیاری به انگیزه یک پل ارتباطی ملی
ایجاد بستری بایستی جهت شناخت حضرت فردوسی و گسترش شاهنامه خوانی و آشنایی با مفاخر نام آوران فرهنگی قوم لر بختیاری
مهیا ساختن بستری مناسب جهت حمایت از پژوهشگران و محققان جوان برای ارائه مقالات ،شعر و موسیقی حماسی قوم لر بختیاری
توجه به مکانهای تاریخی و آثار باستانی در خصوص جذب توریست و تشکیل تورهای گردشگری داخلی و خارجی به سراسر استان
 
 
 
نامه بهرام آبتین به مقام معظم رهبری
 به نام خداوند جان وخرد
با درود فراوان جناب آقای آیت الله خامنه ای رهبرمحترم جمهوری اسلامی ایران:
احتراما؛اینجانب بهرام آبتین یکی ازفرزندان ملت بزرگ ایران،تقاضامندم عنایت فرموده بادقت بیشتر به نوشتار من توجه نمایید و سپس بنا به صلاح دید خویش اجازه دهید برای ملاقات آن مقام بزرگوار به محضر ایشان حضور پیدا کرده،سخنانم را با توضیحات کامل تری که دراین نوشته نمی گنجد،ارایه نمایم.
 
بزرگوار از آنجایی که ازهمان لحظه ی نخست به همراه خانواده و قومم دوشادوش ملت ایران درتمام صفوف تحولات میهن حضورداشته ازاین رو هم اکنون نیز بر خود تکلیف می دانم بی تفاوت نسبت به مسایل پیرامونم ننشسته و درحل مشکلات مردم و صیانت ازحریم سرزمینم پا به عرصه های تاثیر گزارتر اجتماعی و سیاسی بگذرام .
 
ازاین رو با باور به خویشتن و مدد ازخداوند یکتا برای شرکت درانتخابات ریاست جمهوری خود را به عنوان کاندیداتور به ملت ایران پیشنهاد کرده ام وبدین وسیله از مردمم دعوت به عمل خواهم آورد که با فراخوانی ملی به حل معضلات پیرامونمان بیاندیشیم.اما آن چه برای من سوال بر انگیز است این موضوع می باشد که قبل ازپرداختن به موضوع مورد بحث، توجه شما را به خاطره ای که اینجانب از اوایل شناختم ازانقلاب اسلامی و شخص مرحوم آیت الله خمینی دارم جلب می کنم:
 
خوب یادم است یکی از اولین عکس هایی که من ازایشان دیدم آن مرحوم درحالی که سینی چای در دست داشت خود را در زیرنویس عکس به عنوان خدمتکار و خادم ملت ایران معرفی می نمود.تاثیراین تصویر با طرح چنین موضوعی درمقابل زرق و برق اشرافی گرایی و تشریفات آنچنانی حکومت پهلوی باعث شد که نور امیدی در دل بخش عظیمی از اقشارکم درآمد جامعه خصوصا ما نوجوانان درآن دوران بوجود آید. خصوصا هنگامه ای که ازطرف انقلابیون در محافل و مجالس وقت،ب حث مشارکت همه ی اقشار جامعه از این پس با هر ایدولوژی و تفکری به عینه و به کرات مطرح می بود.
 
با توضیح این مطالب توجه شما بزرگوار را به این موضوع جلب می نمایم درشرایطی که قانون اساسی که پس ازپیروزی انقلاب به تصویب دولتمردان جمهوری اسلامی رسیده درمفاد آن به مراتبی برمی خوریم که با شروط و قول های آغازین این تحول اجتماعی در آن هنگامه هم سنگ نیست.امیدوارم صراحت نوشتارم حمل بربی ادبی و گستاخی نباشد،بلکه از آن جایی که روحیه ی انقلابی من ازهمان بطن نوجوانی توسط آموزهای انقلاب اسلامی در من ریشه دوانیده است به ایراد این مطالب می پردازم،اگر اجازه بدهید نمونه های مراتب فوق الذکر را انشاالله می گذارم برای وقتی که شخصا خدمت برسم.
 
من براین باورم که رئیس جمهور همان گونه که از نامش پیداست، مدافع هر آن کس که شناسنامه و هویت نژادی ایرانی دارد باید باشد،بی شک به همین دلیل است که ملت ایران به پای صندوقهای رای می روند،از این رو تقاضامندم قبل از این که رسما به امر ثبت نام در لیست کاندیداتوری وزارت کشور بپردازم به خدمت شما جهت ارایه ی ادب و سپس مجاب نمودم،توسط آن مقام عالیقدر برسم، پیشاپیش ازبزرگواری شما در راستای تحمل این موارد که ازسوی اینجانب به عنوان فرزندی ازسرزمین ایران گفته شد،نهایت قدرادنی و سپاس را داشته از اینکه تفکر مرا به عنوان پبشنهادی پیش روی در نظر خواهید گرفت،بی نهایت قدردان شما بوده وتوقیق روز افزونتان در راستای تمامی اعمال انسان منشتان را از خدواند متعال خواستارم.
 
                                                                                                                     فرزندی از ملت ایران بزرگ
 
 
فعالیت های بهرام آبتین در خارج از کشور
بهرام آبتین پس از خروج از کشور به آلمان می رود و ادامه فعالیت های خود را رسما در «تلویزیون پارس» ادامه می دهد،وی در ابتدا با عضویت در سازمان نهاد مردمی (نهادی که تماما توسط ایمان فروتن اداره می شود) در می آید ولی به سبب نادانی و افراط و تفریط های فراوان در اتخاذ خطی مشی سیاسی مشخص از این تشکیلات اخراج می شود،بهرام آبتین با همکاری «سازمان عقاب» در صدد انجام طرح دیگری همانند طرح معروف "هخا " هستند که از همان ابتدای و با در نظر گرفتن هواداران هر دو جناح و فعالیت های قبلی، این طرح محکوم به شکست است.
 
لازم به ذکر است که سازمان عقاب نیز تماما توسط یک نفر (مهدی روحانی ) اداره می شود،بهرام آبتین و  مهدی روحانی با اندیشه اینکه می توانند نظام را یک روزه شکست دهند هر روز اعلامیه ی تازه ای را منتشر می کنند (پر از غلط های املایی) استراتژی خنده دار این طرح نیز جالب توجه است، از پنچر کردن لاستیک خودروهای دولتی تا صدقه ندادن از در صندوق های کمیته امداد امام خمینی (ره)!!!!
 
بهرام آبتین که هنوز چند سال از مهاجرت ش به خارج از کشور نمی گذرد،قصد دارد تا ره صد ساله را یک شب طی کند،کاری که اپوزسیون 30 سال موفق به انجام آن نشده و نخواهد شد.
 
 
 
بهرام آبتین،در شبکه های لس آنجلسی
گذشته از اینکه ممکن است عده ای در خارج از کشور از سر ناامیدی دل به هر جریانی بسته تا شاید گشایشی در کار حاصل آید،جریانات و رسانه های لس آنجلسی میل چندانی برای صحبت کردن از این شخص و معرفی او را ندارند،البته در این میان «شایان کاویانی» برنامه ساز شبکه E2 در مورد بهرام آبتین این چنین گفته است: «شخصي كه خود را بهرام آبتين معرفي مي كند و هم اينك در تلوزيون پارس برنامه دارد،نام برده به جز توهين به قوميت هاي ايراني و همچنين فحاشي به اعضا و افراد اپوزسيون كاري انجام نمي دهد؛وي مدت كوتاهي هست كه به آلمان آمده و در آنجا سكونت دارد همچنین مدت كوتاهي هم در نهاد مردمي عضو بوده كه به علت تهمت و فحاشي از نهاد مردمي اخراج می شود.نام برده از آقايان موسوي و كروبي گرفته تا خود شاهزاده رضا پهلوي را مورد توهين و فحاشي قرار ميدهد و با جنبش نا ايراني خود كه به اسم ايرانبانان راه انداخته است در حال سم پاشي بر گروههاي فعال مبارزاتي هست.
 
 
با توجه به این مطلب باید گفت که مهدی روحانی سلطنت طلب نیز از عوامل جمهوری اسلامی است،چرا که وی در طرح بهرام آبتین یکی از دو طرف اصلی ماجراست،همکاری این دو نادان سبب تمسخر ایشان نه تنها از سوی ایرانیان داخل کشور بلکه اسباب تمسخر اپوزسیون خارج از کشور نیز شده است،تیمی که مدعی روز رستاخیز ایران است در نهایت از یک جمع 4 الی 5 نفری تشکیل شده است و به گفته شهرام همایون «همین طور کشکی نمی شود اعلام کرد روز رستاخیز،آخر جریان سفارت خانه ها چه می شود،نظامیان قرار است چکار بکنند و ....»
 
 
 
 
داستان های طنزآمیز بهرام آبتین در تلویزیون پارس
در این مورد نیز بهرام آبتین گوی سبقت را از دیگر عناصر اپوزسیون ربوده است، اشاره ای می کنیم به برخی از ادعاهای بهرام آبتین که در تلویزیون پارس عنوان شده است:
 
- بهرام آبتین در برنامه "ایرانبانان" که از تلویزیون پارس پخش می شود به مناسبت روز "رستاخیز" عنوان شد: کارمندان و کارکنان شرکت نفت و شرکت گاز تهدید شدند که اگر از این وزارت بیرون نیایند و به طرفداران اصلاح طلب و رستاخیز نپیوندند، بهرام آبتین آنها را خواهد کشت!
 
- بهرام آبتین در شبکه پارس از رژیم جعلی اسرائیل حمایت کرد و گفت: آقا! ما چاکر هرچه اسرائیلی هم هستیم! اسرائیل چه کار کرده به ما؟! ما چه کار به اسرائیل داریم؟ کسی که بگوید "مرگ بر اسرائیل" ، مرگ برپدر او! مرگ بر پدر کسی که می گوید مرگ بر آمریکا ! ما با آن ها چه کار داریم؟ دشمن ما آمریکا و اسرائیل نیست!!
 
وی همچنین در ادامه صحبت های خود افزود: "آن کسی که دشمن ماست، اصلاحاتچی ها هستند و نوری زاده و اکبر گنجی؛ دشمن ما اینها هستند چون واقعیت جامعه را بازگو نمی کنند،از دست دوستانمان هم گله داریم،رضا پهلوی هم سکوت کرده است".
 
  
-بهرام آبتین به بررسی فساد در خانواده های ایرانی پرداخت،او به اشتباه فکر کرد که برنامه های "فارسی وان" را جمهوری اسلامی ایران تهیه و پخش می کند.بهرام آبتین با اشاره به این که "فارسی وان" فاسد است گفت:برنامه ای آمده به نام "فارسی وان" که همه نوع خوراکی توش هست، چون برای دخترها و پسر ها و زن ها و مرد ها دوست پیدا می کند، این برنامه اخلاق خانواده ها را از بین می برد. وی یاد آور شد:این برنامه را حکومت ایران درست کرده و اکثر مردم ایران حقیقتاً مثل گوسفند نظاره گر این برنامه هستند.
 
به گفته علیرضا میبدی آنچه که سبب می شود یک انسان در تلویزیون های لس آنجلسی مورد تمسخر واقع شود،نداشتن سواد این کار هست،در آمریکا برای ناخن پا گرفتن شما باید مجوز داشته باشید ولی برای راه اندازی و اجرای برنامه های تلویزیونی به چنین مدرکی نیاز ندارید!!!

نويسنده: - | تاريخ: جمعه 13 بهمن 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

ثبت ملي اثر معنوي چوب بازي در فهرست آثار ملي

شهرکرد / واحد مرکزی خبر / فرهنگی

اثر معنوی چوب بازی چهارمحال و بختیاری در فهرست آثار ملی ایران ثبت شد .
چوب بازی نوعی ورزش رزمی است که در آن مردان در رزمی نمایشی در میدانگا هی به دفاع در بـرابر یکـدیگـر قرار می گیرند که درواقع ریشه در رقص های میدانی مردان ایران باستان دارد .
به لحاظ طبقه بندی، چوب بازی یکی از انواع اصلی و مهم مـوسیقی بختیاری است و کـه بیشتر در مراسم عروسی بختیاری های کاربرد دارد و با گذشت سالها هنوز پایدار است .
در ساختـار و شیوه اجرای آن ، دو نشانه مهم قابل ذکراست ، اول اینکه موسیقی مخصوص «چوب بازی» کرنا و دهل است و تبعیت تمام نغمات آن از یک ریتم مشخص است .
مشخصه دیگر آن به دلیل صدای پرحجم و پرطنین کرنا و دهل فضـای بـاز است کـه چوب بـازی ، اصولا تمرینی برای میدان رزم آوری است ودر فضای باز اجرا می شود .
مدیرکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری چهارمحال و بختیاری بااشاره به تهیه پرونده10 میراث معنوی دیگر برای ثبت در فهرست آثار ملی ایران گفت: ترانه‌های مشک زنی در فرهنگ بختیاری، ترانـه ‌های برزگری در فرهنگ بختیاری ، مهارت بافت وریس در فرهنگ بختیاری، ترانه‌های شیر دوشی در فرهنگ بختیاری و مهارت ساخت قفل چالشتری از جمله این آثار هستند.
مژگان ریاحی گفت:‌ این آیین به شماره 504 در فهرست آثار معنوی کشور ثبت و اواخر دیماه به استان ابلاغ شده است.

نويسنده: - | تاريخ: یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

تصاویر/ قبرستان اولین کارگران ‌نفت در ایران

تصاویر/ قبرستان اولین کارگران ‌نفت در ایران
 
  
یکی از آثار باقیمانده انگلیسی‌ها در مسجدسلیمان گورستان خارجی ها است، که محل دفن کارکنان خارجی شرکت نفت در دوران اولیه استخراج نفت در این شهرستان بوده است. قبرستان خارجیان در قسمت ورودی مسجدسلیمان و در نزدیکی روستای دروازه از قبرستانهای تاریخی این شهرستان محسوب می‌شود واقع شده که متعلق به ۱۰۰ سال پیش می باشد. در این قبرستان کارشناسان و کارکنان کشورهای مختلف از جمله انگلیس و آمریکا که برای استخراج و حفاری نفت به مسجدسلیمان آمده و در طول کار یا بر اثر بروز سانحه فوت می‌کرده‌اند به دلیل مسافت طولانی تا کشور مبدا در این قبرستان به خاک سپرده می‌شدند. بیشتر مردگان این قبرستان مسیحی هستند که البته دیگر بازماندگان آنها از مسجدسلیمان به شهر و دیار خود هجرت کرده‌اند.
   

نويسنده: - | تاريخ: دو شنبه 25 دی 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

اشرف چگونه عاشق یک مرد شد و او را کشت؟

اشرف چگونه عاشق یک مرد شد و او را کشت؟
 
  

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : شرف پهلوی خواهر شاه در بین مردم به فساد مشهور بود.

به گزارش انتخاب، فردوست در کتاب خاطرات خود «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» می نویسد : ماجرایی که در رابطه با اشرف قابل ذکر است جریان قتل فجیع پالانچیان است. من پالانچیان را ندیده ام ولی عکس او را مشاهده کرده‌ام. از همه رفیق‌های اشرف، سر بود و راجی در مقابل او صفر بود. قد رشید و صورت زیبایی داشت و بسیار خوش تیپ و خوش هیکل بود. پالانچیان از خانواده‌های بسیار متمول ارامنه ایران بود و نمی‌دانم که اشرف اولین بار او را در کجا دید که به شدت عاشقش شد.

زمانی که قائم مقام ساواک بودم، روزی نصیری مرا خواست. نصیری هیچگاه مرا نمی‌خواست و ما در کارمان مستقل بودیم. به هرحال، بر خلاف روال معمول، روزی مرا خواست و گفت: فلانی، گرفتاری عجیبی پیدا کرده ام. جریان را پرسیدم. گفت: اشرف تلفن زده و می‌گوید پالانچیان را باید دستگیر کنید؟ آخر چرا؟ البته نصیری از این وحشت داشت که مورد اعتراض محمدرضا شاه واقع شود و لذا به من پناهنده شد. به هر روی اجازه محمدرضا کسب شد و پالانچیان توسط ساواک دستگیر و زندانی شد. علت دستگیری پالانچیان چه بود؟ بررسی کردم و معلوم شد که پالانچیان به عشق اشرف جواب منفی داده و کار به جایی رسیده که اشرف به در خانه اش می‌رود و التماس می‌کند که فقط اجازه بده 10 دقیقه وارد شوم و پهلویت بنشینم و پالانچیان با عصبانیت او را رد می‌کند که ولم کن، چه از جانم می‌خواهی؟ چرا اذیتم می‌کنی؟ اشرف که می‌بیند التماس فایده‌ای ندارد به ساواک دستور دستگیری او را می‌دهد که شاید بترسد و رام شود. لذا او را گرفتند و پس از یک ماه به دستور اشرف آزادش کردند. لابد تصور کرده بود که تنبیه شده و دیگر دستورش را اطاعت می‌کند.

پس از این جریان، اشرف به فردی به نام مجید بختیار، که فامیل ثریا بود و با پالانچیان صمیمیت داشت، دستور می‌دهد که من در نوشهر یک میهمانی می‌دهم و تو پالانچیان را به آن جا بیاور، ولی نگو که من در میهمانی هستم. پالانچیان دارای یک هواپیمای دو موتوره شخصی بود. با این هواپیما به اتفاق مجید بختیار به نوشهر می‌رود. در میهمانی، اشرف خودش را نشان نمی‌دهد و به دستور او ، مجید بختیار به اتفاق عده‌ای دختر پالانچیان را مست می‌کنند و سپس او را به اتاق طبقه بالا می‌برد. در اتاق، ناگهان اشرف ظاهر می‌شود. با دیدن او مستی از سر پالانچیان می‌پرد. اشرف به پای پالانچیان می‌افتد و التماس و گریه می‌کند که به من رحم کن، دارم از عشق تو از بین می‌روم. ولی پالانچیان او را از خود دور می‌کند و باز جواب رد می‌دهد. اشرف هم عصبانی می‌شود و با حالت خشم از او جدا می‌شود و می‌گوید : بسیار خوب، دیگر با تو کاری ندارم! و از اتاق خارج می‌گردد. او به اتاق دیگری که 2-3 نفر از دوستانش بوده‌اند می‌رود و در آن جا به مأمورین ساواک دستور می‌دهد که هواپیمای پالانچیان را دست کاری کنند.

یکی دو ساعت بعد، پالانچیان که سر درد داشته مجید بختیار را برمی دارد و برای هواخوری به کنار دریا می‌برد و ناگهان هوس می‌کند که سوار هواپیما شود. در این موقع هواپیمای پالانچیان توسط ساواک دست کاری شده بود و مجید بختیار هم اطلاع نداشت، ولی تصور اشرف این بود که پالانچیان فردا صبح به تهران پرواز خواهد کرد و در راه با کوه تصادم خواهد نمود و مرگش طبیعی جلوه خواهد کرد. ولی پالانچیان همان شب هوس پرواز روی دریا می‌کند و به اتفاق مجید بختیار سوار می‌شوند. هواپیما پس از چند کیلومتر پرواز ناگهان سقوط می‌کند و هر دو کشته می‌شوند.

نويسنده: - | تاريخ: دو شنبه 25 دی 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

تونل کوهرنگ

روزنامه ايران، شماره 5197 به تاريخ 19/7/91، صفحه 10

كوهرنگ


تونل کوهرنگ تونلي است که براي انتقال آب رود ماربر (آب کوهرنگ) به زاينده رود در نزديک شهر چلگرد يا کوهرنگ در استان چهارمحال و بختياري در ايران ساخته شده است. از نخستين تونل کوهرنگ در سال ۱۳۳۲ بهره برداري شد. در سال ۱۳۶۴ تونل دوم به بهره برداري رسيد. در سال ۱۳۷۷ عمليات ساخت سومين تونل کوهرنگ آغاز شد. نخستين بار شاه عباس در سال ۱۰۲۹هـ .ق ميرجهانگيرخان بهرامسري آسترکي بختياري فرزند تاجميرخان بهرامسري آسترکي که فرمانرواي تامه بختياري بود را مامور الحاق آب کارون به زاينده رود کرد و در اين خصوص گردنه کوهرنگ به چلگرد نيز توسط بختياري ها شکافته شد و اکنون به نام کارکنان معروف است و پايه هاي سدي که بر رودخانه کوهرنگ ساخته شد نيز موجود است. اما با مرگ شاه عباس، اين طرح ناتمام ماند. آب کوهرنگ يکي از سرچشمه هاي کارون بود. پيوستن آن به زاينده رود بخاطر نزديکي سرچشمه اين دو رود از گذشته در نظر بوده است. نخستين بررسي ها براي انتقال آب رودخانه بيرگان به حوضه زاينده رود به سال هاي پس از جنگ دوم جهاني باز مي گردد. در نتيجه اين بررسي ها، طراحي و اجراي بند انحرافي و تونل اول کوهرنگ به وسيله مهندسان مشاور الکساندر گيپ انجام شد و از اين سيستم در سال ۱۳۳۲ خورشيدي بهره برداري شد. اين سيستم شامل بند و يک تونل ۲۹۰۰ متري بطور ميانگين سالانه حدود ۲۵۵ ميليون متر مکعب آب را به حوضه زاينده رود منتقل مي کند. اين تونل يکي از مناطق ديدني کوهرنگ به شمار مي رود. 
    
    
 روزنامه ايران، شماره 5197 به تاريخ 19/7/91، صفحه 10

نويسنده: - | تاريخ: پنج شنبه 21 دی 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

حاکمی که تنها دارایی اش یک عبا بود

«سلمان» آزاد شده رسول خاتم(ص) است، کسی که افتخار شیعه به ویژه ایرانیان است، او همان کسی است که پیامبر و مولایش او را لایق نگهداری علم می‌دانستند و حاکمی که تنها دارایی‌اش یک عبا بود.
به گزارش مشرق، در ششمین سده پس از میلاد مسیح، در حالی که سر تا سر جهان را تیرگی های جهل و ظلم فرا گرفته بود و مشعل هایِ هدایتِ الهی در همه سرزمین ها به خاموش می گرایید، آزاد مردی روشن ضمیر به نام سلمان در سرزمین ایران پا به عرصه هستی نهاد. نام اصلی او «روزبه» بود و رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم او را سلمان نامید. کُنیه او را ابوعبداللّه ، ابوالحسن و ابواسحاق گفته اند. بنا بر قولی از کناره جِی اصفهان و به قول دیگر از رامهرمزِ خراسان بوده است. سلمان اگر چه در دامن پدر و مادری غیر مسلمان و زرتشتی پرورش یافته بود امّا در سیمای نورانی اش، آثار یکتا پرستی کاملاً آشکار بود و در جواب کسانی که از دودمانش می پرسیدند، می گفت: «من سلمان، فرزند اسلام هستم». مورخان در مدّت عمر او اختلاف کرده اند، بر اساس روایاتِ او عمری دراز داشته است. وفات او، در سال 35 یا 36 قمری اتفاق افتاده و قبر او در مدائن در نزدیکی بغداد است.

هجرت و اسلام آوردن سلمان

درباره اسلام آوردن سلمان، سخن های بسیار گفته اند، اما آن چه پذیرفته شده همگان است که روح بزرگ سلمان، همواره از بت پرستی و عادت های جاهلانه رنج می برد و گم شده ای در ضمیر خود جست و جو می کرد که به ناچار برای یافتن آن از شهر و دیار خود هجرت کرد. او در مسافرت هایش با پیری روشن ضمیر آشنا شد که نشانه های حضرت محمّد صلی الله علیه و آله وسلم را برایش بازگو نمود. بعد از جدا شدن از استاد، در شهر مدینه به بردگی گرفته شد. در این مدّت، همیشه دیدار مولای خود را از حضرت حقّ می خواست، تا آن که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم از مکّه به مدینه هجرت کرد و سلمان نشانه های نبوّت را در پیامبر دید، به او ایمان آورد و اسلام را با کمال معرفت پذیرفت. رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نیز او را از بند بردگی رهانید. بدین گونه، سلمان به تنها آیین پذیرفته شده در نزد خدا، دست یافت و پس از تشرف به اسلام، به دلیل توانایی عقلی و گنجایش والایی که داشت، به پایه های عالی معارف الهی نایل شد.

سه خصلت سلمان

شیخ طوسی در اَمالی خود آورده است که به امام صادق علیه السلام گفتند: «شما سلمان فارسی را بسیار یاد می کنید». امام فرمود: «مگو سلمان فارسی، بلکه بگو سلمان محمّدی، و من او را دوست دارم، برای سه صفتش: یکی آن که میل و خواست امیرمؤمنان علیه السلام را بر خواست خود مقدم می داشت و این است حقیقتِ قبول ولایت؛ دوم آن که تهیدستان را دوست می داشت و هم دم آنان بود و آنان را بر ثروت مندان برتری می داد؛ سوم آن که بنده نیکوکار و تسلیم پروردگار بود و مشرک نبود.
سلمان در پیش گاه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم

سلمان در میان ایرانیان، یگانه ای بود که از اصحاب خاص پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم شد و پیوندی ژرف با او پیدا کرد. بزرگی روح و انسانیت پیامبر به گونه ای بود که سلمان وجودش را کاملاً در اختیار پیامبر نهاد و پیامبر که مأمور بود، با هر کس برابر با فهمش سخن بگوید، به سلمان علومی را آموخت که شخصی از اصحاب، مگر او توان به دوش کشیدن آن را نداشت. نزدیکی سلمان به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم تا اندازه ای بود که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم او را از خانواده خود دانست. در هر مجلسی که پیامبر می نشست، سلمان را در نزدیکی خود می نشاند.

بنا بر نقل برخی از زنان پیامبر، سلمان ساعت هایی از شب را با پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم خلوت داشت، گویا محرم راز پیامبر شده بود.

نامه پیامبر به خویشان سلمان

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم ، بنا بر درخواستِ سلمان، نامه ای به برادر و فرزندان سلمان نوشت. نویسنده این نامه حضرت علی علیه السلام بود که در ماه رجب سال نهم هجری آن را نوشت و ابوذر، مقداد، عمار و بلال و عده ای دیگر از مسلمانان به آن شهادت دادند. در قسمتهایی از این نامه، عظمت شأن و مقام سلمان بیان می شود. آمده است:

سلام خدا بر شما، خداوند جهان به من فرمان داده تا بگویم، هیچ معبودی به جز اللّه نیست، بازگشت همه به سوی خداست... به من وحی شده که بهشت بر سلمان مشتاق تر است از سلمان به بهشت، او امین و مورد اعتماد من و پرهیزگار و خیرخواه رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و مؤمنان است، سلمان از خانواده من است. ای مردم! اگر از شما کمک خواستند به ایشان کمک کنید، اگر بدی از آنان دیدید، ببخشاییدشان، اگر حقّ آنان را کسی پای مال کرد، از حقشان دفاع کنید، اگر پناه خواستند پناهشان دهید...

پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در پایان نامه برای کسانی که به مندرجات نامه عمل کنند دعا نمود.

سلمان، فرمانروای مداین

مداین از شهرهای سر سبز و خرّم و پایتخت ساسانیان در ایران بود که به دست مسلمانان فتح شد. خلیفه دوم، بنا به توصیه حضرت علی علیه السلام ، سلمان را به فرمان روایی مداین برگزید. شاید دلیل این انتخاب، هم زبانی سلمان با مردم مداین بود و مردم پارسی زبان آن شهر، با یک حاکم ایرانی الأصل و هم زبان بهتر می توانستند کار کنند دلیل دیگر انتخاب سلمان آن بود که مداین مرکزی حساس بود و اداره آن به استانداری زیرک و کاردان و پرهیزگار نیاز داشت، تا اسلام آیین جدید را به شایستگی جای گزین انکار و آداب پیشینیان سازد. سلمان که تربیت یافته مکتب نبوت و ولایت بود، با تدبیر و کاردانی توانست دستگاه حکومتی خود را از وجود افراد نالایق و آلوده و غارت گر پاک نماید و عدالت را برقرار سازد.

حاکمی که تنها دارایی اش عبا بود
 
ابونعیم و ذهبی نوشته‌اند که سلمان در حالی که بر حدود سی هزار نفر حکومت می‌کرد، تنها با یک عبا که فرش و لباس او نیز بود، برای مردم خطبه می‌خواند، به همین جهت مورد سرزنش خلیفه وقت، عمر بن خطاب قرارگرفت، او در پاسخ خلیفه چنین نوشت: «گفته بودى که من حکومت خدا را ضعیف و سست کرده و خود را خوار گردانیده و خدمتکار مردم کرده‌ام به حدى که اهالى مدائن نمى‌دانند که من امیر آن‌هایم ! پس مرا به منزله پلى گردانیده‌اند که بر من مى‌گذرند و بارهاى خود را بر دوش من مى‌گذارند! و نوشته بودى که این‌ها باعث سستى سلطنت خدا مى‌شود! پس بدان که ذلت در اطاعت الهى، دوست داشتنى‌تر است در نزد من از عزت در معصیت و نافرمانى خدا و تو خود مى‌دانى که رسول خدا(ص) تألیف دل‌هاى مردم مى‌کرد و به ایشان نزدیکى مى‌جست و مردم هم به سوى او تقرب مى‌جستند...»، به این ترتیب وى، خلیفه وقت را به سنت‌هاى فراموش شده رسول خدا (ص) تذکر داد که مردمى بودن و با آنان و همچون آنان زندگى کردن، نه تنها مغایر با زمامدارى نیست، بلکه لازمه حکومت الهى و مردمى است و از سنت هاى رسول خدا (ص) است.


نامه حضرت علی علیه السلام به سلمان

در طول مدتی که سلمان فرمان روای مداین بود، حضرت علی علیه السلام نامه های گوناگونی به سوی او نوشت؛ در یکی از نامه ها او را این گونه از دنیا و ظواهر مادی دور می کند:

ای سلمان! دنیا همانند ماری است که ظاهری بسیار زیبا و نرم دارد، ولی زهر کشنده ای دارد. بنابراین، از هر چیز که در دنیاست و دل تو را در می رباید، دوری کن؛ زیرا همان چیز به زودی از تو جدا می شود و زمانی کوتاه همراه تو خواهد بود، غم و اندوه آن را از خود دور کن؛ زیرا بی تردید جدایی آن را می بینی. هنگامی که انسان به شادی می رسد، دنیا او را به سوی رنج ها می فرستد و هر زمان که به آن اُنس می گیرد، او را در وحشت قرار می دهد.

سلمان، رویاروی تبعیض نژادی

سلمان از افراد مورد علاقه و توجه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و علی علیه السلام و جزو مشاوران عالیِ آن دو بود و در کارهای مهم با او مشورت می نمودند. همین اکرام و احترام پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و نزدیکی حضرت علی علیه السلام با او موجب حسادت جمعی از افراد متعصب و منافق گردید. از این رو، همواره در صدد آزار و اذیت و اهانت به وی بودند و با حالتی طعنه آمیز از نَسبِ او سؤال می نمودند. سلمان جواب بسیار قانع کننده ای به آنان می داد و مغزهای جاهل و فاسد آنان را که هنوز افکار جاهلیت در آن جا داشت، با منطق اسلامی خود می کوبید و آنان را شرم سار می کرد.
دفاع پیامبر از سلمان

در روایتی آمده است که مردی از سلمان به طور طعنه آمیز از حَسب و نسبش پرسید، سلمان گفت: «نام من سلمان و فرزند یکی از بندگان خدا هستم، گم راه بودم که خدا مرا به وسیله محمد صلی الله علیه و آله وسلم هدایت نمود، پریشان و فقیر بودم که بی نیازم کرد و برده ای بودم که به وسیله او آزاد شدم، این است اصل و نسب من».

در این هنگام پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم از راه رسید و سلمان آن چه را گذشته بود، به عرضِ پیامبر رساند. حضرت در حالی که از مباهات نادرستِ اصحاب و رنجش سلمان ناراحت شده بود، زبان به نکوهش مخالفان سلمان گشود و از عقیده جاهلانه آنان، انتقاد کرد و فرمود:

ای گروه قریش! همانا حَسب مرد، دین اوست و مردی او خُلق و خوی اوست و اصل آدمی عقل اوست. حقّ تعالی فرمود: «همانا شما را از مرد وزنی آفریدیم و شما را شعبه ها و قبیله قبیله قرار دادیم همانا گرامی ترین شما نزد خدا باتقواترین شماست.»

علی (ع) در کنار جنازه سلمان

اصبغ بن بنابه که از یاران حضرت علی علیه السلام است، می گوید: «پس از آن که سلمان از دنیا رفت، هنوز ما جنازه او را در قبرستان نگذاشته بودیم که مردی غم گین، سوار بر مرکب به طرف ما آمد و به ما سلام نمود و فرمود: «در تجهیز جنازه سلمان شتاب کنید.» به او کمک نمودیم و او تمام وسیله ها را با خود داشت، آن گاه بعد از انجام آن مرحله ها، بر او نماز خواند و جنازه را دفن نمودیم. آن مرد، حضرت علی علیه السلام بود که برای شرکت در مراسم دفنِ سلمان خود را از مدینه به مداین رسانده بود. وقتی آن حضرت عبا را از روی صورت سلمان برداشت، در وداعی غم گنانه با سلمان، جملاتی جان سوز بیان فرمودند.

توصیه سلمان هنگام مرگ

مسعودی که از مورخان است، در کتاب خود مروج الذهب از زبان سعد وقاص آورده است که سلمان در حال احتضار بود که به او گفتم: «یا اباعبداللّه مرا وصیتی نما!» گفت: «درسه جا به یاد خدا باش: هرگاه خواستی در کاری تصمیم بگیری، هر گاه خواستی در امری داوری نمایی، هرگاه خواستی چیزی را تقسیم نمایی.»

تصاویری از مقبره سلمان فارسی در شهر تاریخی مداین را در ادامه مشاهده می کنید.



نويسنده: - | تاريخ: جمعه 1 دی 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

شب یلدا در باور مردم بختیاری
بختیاری‌ها اعتقاد دارند در شب یلدا، ماست، شیر، پنیر، کنجد، کدو و نان جوی که خورده شود تا پایان سال موجب فزونی و فراوانی نعمت می‌شود و باعث می‌شود که تا سال بعد از این نعمت‌ها بخورند. شب یلدا در قوم بختیاری به عنوان شب چله خوانده می‌شود. بختیاری‌ها در این شب کدو تنبل‌های بزرگی که نماد خورشید را برای آن‌ها دارد، آب‌پز می‌کنند و آن‌را به صورت ریز ریز شده در آش کشک می‌خورند. رسم جالبی که در میان بختیاری‌ها رواج دارد ، به این صورت که نان‌های محلی به نام گرده را با قطر زیاد ماده می‌کنند. بین این نان مهره آبی رنگی به نام لپک می‌گذارند. در شب یلدا نان را تقسیم می‌کنند وهر کس که در قطعه نان او لپک جای دارد، به بخت و اقبال معروف ‌شده و او را شانس خانه می‌دانند شب یکی از عوامل مؤثر و مسبب در ساخت متل، چنه چنه(چیستان)، مثل و ... در بختیاری و دیگر اقوام کوچ نشین است زیرا مردم دامدار و کشاورز، روزها مشغول کار بودند و شب که موقع استراحت و آسایش آنها بود، برای ترویج و اشاعه موارد مختلف فرهنگی و جهت بیدار ماندن و حفاظت دام خود در برابر تهاجم جانوران درنده جلوگیری از سرقت سارقان به متل سازی و متل گویی پرداختند. اندیشمندان و فرهیختگان خوش ذوق، شب یلدا را در باور فرهنگی مردم به صورت متل شیرین و زیبا ماندگار و جاوید نگه داشتند و افسانه سازی بر اساس پایه های فرهنگی و با دخالت واقعیات موجب شد که در کنار صرف تنقلات و خوردنی های دیگر، با گفتن متل به سرگرمی درازترین شب سال را طی نمایند. متل شب یلدا(شو اول زمستون) در فرهنگ بختیاری در متل «دالو سرما»( که «ششه دالو» پایان قصه اوست، در شب اول زمستان، پسرانش احمدی و مُحمدی را فرا می خواند. دالو(پیرزن) دشمن عمو نوروز بود و او را نابود کننده خودش می دانست و همه دردسر و مشکلاتش را زیر سر او می دید. دالو تصمیم گرفت تا نظر عمونوروز(تاته نوروز) را به خودش جلب کند و با او ازدواج نماید و به او وعده داد که دنیا را در اختیارش خواهد گذاشت تا بلکه او را در سرد کردن هر چه بیشتر زمین و از بین بردن موجودات روی آن با خود همراه کند. اما عمونوروز رسالتی مهم داشت که می بایست آن را به سرانجام برساند. او وظیفه داشت هر ساله نوید بخش زایش و زندگی و پیک آمدن بهار باشد، اگر با دالوی سرمایی ازدواج کند،او هم دلسرد و بی مهر و مردم گریز خواهد شد و رسالتش را نیمه تمام خواهد گذارد و دوستان و هوادارنش را برای همیشه از دست خواهد داد و مورد نفرت همگان قرار خواهد گرفت. پس عمونوروز دست رد بر سینه دالو نهاد و جواب نه را با قاطعیت هر چه تمام داد. دالو(پیرزن) از پسرانش خواست تا تاته نوروز را مجبور به ازدواج و همراهی با او کنند تا در هدفشان پیروز و موفق شوند. عمونوروز شادی بخش هم که از نیات پسران دالو با خبر بود، از آنها نهراسید و دسیسه پسران پیرزن را نیز خنثی کرد. تلاش دالو و پسرانش احمدیل و مهمدیل بی نتیجه ماند و ... مردم بختیاری هر سال در شب اول زمستان و شب چله کوچک داستان دالو سرما را بازگو می کردند و جشن خود را با جمع یاران همدل کامل می کردند. شب یلدا بر همه هم میهنان و همتباران خجسته باد.
نويسنده: - | تاريخ: جمعه 1 دی 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

کهیش؛ قلعه ای فراموش شده
کهیش؛ قلعه ای فراموش شده مسجد سلیمان _خبرگزاری میراث فرهنگی گروه فرهنگ ، قباد باقری: در دشت اندیکا از توابع شهرستان مسجد سلیمان قلعه های متعددی سربرآورده و پابرجا مانده اند، مانند: قلعه لیت (ریت) واقع در ضلع جنوبی قلعه بردی و در نزدیکی ده مورد، قلعه خواجه واقع در شهرکی به همین نام و مرکز بخش اندیکا که قدمت هر دوی آنها احتمالا در حدود قرون وسطی و توسط خان های چهار لنگ و یکی از سرشاخه های بختیاری احداث گردیده اند، همچنین قلعه برون در سوی شمال بخش اندیکا و قلعه زراس در ضلع غربی این دشت واقع و متعلق به خان های دورکی بختیاری است. چهارمین قلعه ای که با ویژگی های خاص در آن پهنه بقایای آن هنوز پابرجا باقی مانده «قلعه کهیش» است که علیرغم استحکامات شالوده اش، کمتر درباره ی آن گفته و یا نوشته شده است. این قلعه که در جبهه شمال غربی روستای بگیس «بگسی» در یک کیلومتری روستای «فرج الله بتواز» و برفراز یک برجستگی نه چندان بلند، در حالی که دره ای خشک، جنوب و جنوب غربی آن را احاطه کرده استوار مانده است. قلعه کهیش در پلانی چهارگوش و در ابعاد تقریبی 45×45 متر درحالی که بقایای حصاری ضخیم آن را دربرگرفته، چهار بزجک در چهار ضلع آن مشهود است و احتمالا دروازه اش رو به سوی غرب گشوده می شده که به واسطه ی تخریب بیش از حد حصار اصلی، تشخیص آن به درستی میسر نیست. مصالح این قلعه از قلوه سنگ های نتراشیده و ملات گچ نیم کوب و زمخت، در حالی که قطر دیوارهای پیرامونش 30/1 متر و ارتفاع دیوار ضلع شرقی - آن چه فعلا باقی مانده - حدود 5 متر است، تفکیک سازه¬های داخلی این بنا بواسطه ی تخریب توسط عوامل مختلف چندان میسر نبود، تنها پس از حفاری توسط سازمان ذی ربط چگونگی آنها بهتر آشکار خواهد شد. ضخامت حصار پیرامون قلعه که بخش بیرونی این سازه ها را تشکیل می داده حکایت از وقت نظر کافی سازندگان در استحکام بنا را داشته، زیرا یکی از عوامل تدافعی، استحکام و مقاومت ، دیوارهایی است که به هنگام ضرورت می توان در پشت آنها پناه گرفت و در مقابل هر تهاجمی پایداری کرد. در فاصله حدود 250 متری سمت شرق قلعه کهیش و در ساحل راست دره ی خشک یاد شده ی بالا دو باب اتاق تاقی شکل پایه کوتاه که اولی به طول حدود 15 و عرض 4 و ارتفاع 5/2 متر است و دومین اتاق 14 متر طول ، 4 متر عرض و ارتفاع آن به واسطه ریزش و تخریب سقف مشخص نیست. درون این سازه های تاق نما، تفکیک های گچبری شده جالبی طراحی گردیده که بخشی از آنها سالم باقی مانده است، به نظر می رسد تاریخ این دو بنای اخیرالذکر پیش تر از قلعه کهیش باشد، زیرا در فاصله ی یک کیلومتری شرق و در سوی جنوب روستای بتواز بنای مشابه دیگری وجود داشته که احتمالا توسط روستاییان تخریب و مصالح آن مورد استفاده قرار گرفته است. این سازه های پایه کوتاه تنها به منطقه ی بگسی اندیکا محدود نمی گردند، بلکه در منطقه ی چال شیخ احمد کوشک همان بخش آنهم در گستره ی نسبتا وسیع و باز هم به طرف شرق و در پایین تر از کل چنار شمی شهرستان ایذه به سمت نخست کاشان این نوع سازه ها طراحی و در یک مقطع زمانی از تاریخ که احتمالا دوره ی اسلامی و یا اواخر دوره ی ساسانی است، معماری آن ها به طور طولی از غرب به طرف شرق و یا بالعکس رواج داشته، دوره ی ساسانی است، معماری آن ها به طور طولی از غرب به طرف شرق و یا بالعکس رواج داشته، با این تفاوت که تاق بعضی از ساختمان های چال شیخ احمد کوشک اندیکا خشک چین و بدون ملات ساخته شده اند، در صورتی که در تاق سازه های دیگر مناطق ذکر شده از ملات گچ نیم کوب استفاده کرده اند. بانیان قلعه کهیش همان گونه که از نامش پیداست، طایفه ی کهیش، از شاخه ی چهارلنگ «سهونر» بختیاری است. بنا به گفته بزرگان ایل: سرزمین گرمسیر بختیاری بین دو سرشاخه هفت لنگ و چهار لنگ تقسیم و بستر ‌رودخانه ی کارون آنها را از هم جدا می کرده که چهارلنگ ها در سمت راست و هفت لنگ ها در سوی چپ کارون قرار داشتند. این مرزبندی در زمان محمدتقی خان یک از خان های قدرتمند چهارلنگ کزسی «کیان ارثی» تغییر کرد و چهار لنگ ها از جمله سهونی ها «کهیش ، باورصادوحموله» از اندیکا کوچ کرده و در محدوده ی گلیگر و آسماری مستقر شدند. رئیس طایفه های سهونی شخصی بنام شفیع خان بود که نیابت و معاونت محمدتقی خان را نیز به عهده داشت و یکی از عوامل پیشرفت وی به شمار می آمد. سر هنری لایارد در مورد سهونی ها که کهیش نیز یکی از شاخه های اصلی آن است می نویسد: سهونی طوایف بزرگی از عشایر بختیاری هستند که شفیع خان وزیر محمدتقی خان، برآنها حکومت می کرد. شفیع خان همه ساله به نمایندگی از سوی محمدتقی خانف مالیات طوایف بختیاری را جمع آوری می کرد و بیشتر اوقاتش را صرف حل و فصل اموری کرد و بیش از هر شخصیت دیگری به اوضاع و احوال طوایف اشنایی داشت، او با این که رئیس طایفه ی سهونی بود ولی خانواده اش متعلق به ایل افشار است».(1) در دوران اقتدار محمدتقی خان، سهونی ها، در اندیکا، شیمبار و شلال سکونت داشتند و سپس به علت وابسته بودن به خان چهارلنگ از کارون گذشته و در نواحی گلگیر و آسماری استقرار یافتند. مرحوم حاج علی مکوندی یکی از آگاهان محل در مورد جایگاه سکونت طوایف سهونی اظهار داشتند: «سهونی ها» پس از عبور از کارون به منطقه ی آسماری کوچ کرده و در نقاطی همچون: تل گا، کرنه شر، آب بیدی تمبی، پنبه کار، پاریاب پاگچ، چوسر و ده گه دره گامیشی مسکن گزیدند که بقایای جایگاه آنها هنوز پابرجاست.(2) لایارد می نویسد: «... گرمسیر سهونی ها معمولا اندیکا، دشت شیمبار و شمال رودخانه ی کارون است، ولی به علت نزدیکی به محمدتقی خان، از رودخانه ی کارون عبور کرده و واقع زمستانه ی خود را تا حوالی گلگیر و آسماری گسترش دادند. پس از دستگیری محمدتقی خان [توسط منوچهرخان معتمدالدوله گرجی حاکم اصفهان و خوزستان] سهونی ها از کارون گذشته و خود را تحت الحمایه جعفر قلی خان و میتی خان قرار دادند».(3) 1- سیری در قلمرو بختیاری، ترجمه سهراب امیری، صفحات 41 و 42 2- برای اطلاع بیشتر، رجوع شود به کتاب بختیاری در گذر زمان، به قلم نگارنده این سطور صفحات 206 و 207 و 208 انتشارات آیات الصوات، 1379 3- همان.
نويسنده: - | تاريخ: جمعه 24 آذر 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

بختیاری
برای نخستین بار حمدلله مستوفی در شمارش طوایف لر بزرگ از بختیاری نام برده‌است طایفه‌ای که ظاهراً بعدها قدرت و شوکت بیشتری یافته و سرانجام اکثر منطقه لر بزرگ با همان نام بختیاری شناخته شده‌است. بختیاری نام یکی از قوم‌های بزرگ منتصب به لر ایران معروف به لر بزرگ است که در زمان حکومتهای ملوک الطوایفی اتابکان لر در محدودهء حکومتی آنان حضور داشته اند، از اینرو آنان را لر بختیاری نیز می نامند. ایشان در زاگرس میانی سکونت دارند . لر کوچک نیز تقریباً ساکنین لرستان و ایلام امروزی هستند. در دوره‌های هخامنشی تا ساسانی، لرستان بخشی از سرزمین بزرگ پارس بود. پس از اسلام و از زمان خلفای عباسی، لرستان فراتر از مرزهای كنونی (از همدان تا گلپایگان) با نام سرزمین وحکومت اتابکان لرستان تا مرز اتابکان فارس بصورت حکومتی خود مختار تا پنج قرن(ازسال 506 تا 1006 هجری قمری) اداره می‌شد که حاکمان این دوره با نام اتابکان لركوچك شناخته می‌شدند. خرم آباد مركز حكومت اتابكان لر كوچك و ایذه مالمیر مركز حكومت اتابكان لر بزرگ بوده است. هر چند بنا بر مستندات مکتوب ادعا می شود که در روزگار صفوی نام بختیاری از واژهٔ بختیاروند که یکی از طایفه‌های مهم این منطقه بود بر روی لر بزرگ نهاده شد ولی با این حال منابع تاریخی در اوایل سدهٔ هشتم نام بختیاری را نیز متذکر شده‌اند.[۱] به نظر می رسد با چنین اختلافی می بایست با نظری عمیقتر، قوم شناسی ایران، بخصوص اقوام ایرانی قبل از اسلام را مورد بررسی قرار دهیم. با توجه به فرضیهء تولد کوروش در انشان (ایذه مالمیر امروزی) و همچنین سنگ نوشته ای منتصب به وی که در شوش کشف گردیده، وی یادآوری می کند که قصد دارد بر سر راه خود از هگمتانه به شوشا با مردمان باختری دیدار نماید و از اوضاع آنان مطلع گردد. بنابر این منطقی به نظر می رسد که منطقه باختری ها فی مابین همدان و شوش امروزی باشد نه در باکتریا (افغانستان) و یا بین النهرین (عراق). ونیز حضور شهرستان پارسان (فارسان امروزی)و یا منطقهء ایزدجی (میزدج امروزی) و یا روستای پیل آباد (فیل آباد امروزی) که محل پرورش و نگهداری فیلهای جنگی بوده است حکایت از آن دارد که این منطقه بخشی از سرزمین پارس بنام پارس باختری می باشد، از اینرو می توان نتیجه گرفت که واژهء بختیاری همان تغییر یافتهء کلمهء باختری است و بختیاری ها نیز بازماندگان دودمان هخامنشی باشند. بنظر می رسد قوم بختیاری به لحاظ نژادی بازماندهء اقوام پارس و قوم لر (که ممکن است بر گرفته از نام لی لی بی ها دیگر قوم قدیمی ساکن در این منطقه باشد) بازماندهء سکا ها، دیگر قوم آرایایی منطقهء شمال ایران باشند. حضور طایفهء سکوند در لرستان دلیلی بر این مدعی است. رومن گیرشمن باستان‌شناس سرشناس فرانسوی می‌نویسد «من جای جای این سرزمین (بختیاری) پا نگذاشته‌ام مگر اینکه تمدن عیلامی را یافته‌ام». در اوایل پادشاهی فتح‌علی‌شاه قاجار، بختیاری جزء خاک فارس بود و رود کارون جداکنندهٔ فارس و عراق عجم به‌شمار می‌آمد. از سال ۱۲۵۲ قمری بختیاری گاهی جزء فارس و گاهی جزء حکومت خوزستان بود. بختیاری‌ها در طول تاریخ منطقه همواره حضور سیاسی، نظامی و اقتصادی موثری داشته‌اند، به‌ویژه حضور ایشان در انقلاب مشروطه بسیار برجستگی دارد. نخستین کسی که تلاش در مستند کردن تاریخ بختیاری‌ها کرد و در مورد آنان کتاب نوشت سردار اسعد بختیاری است که در کتاب تاریخ بختیاری به شمه‌ای از گذشته بختیاری‌ها و سایر لرها اشاره کرده‌است.
نويسنده: - | تاريخ: پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |